من یک جشن میخواهم
شاعر : روالد دال ( ولز)
مترجم : ایمان رهبر
الان می خواهمش ..................................
غازها، غازها،غازهایم را میخواهم تا
برای عید پاک تخم طلا بگذارند
حداقل روزی صد تا وبه صورت تصادفی .
من یک جشن می خواهم
من یک جشن لوبیا می خواهم با کلوچه های کرم دار ودونات ها
وکیک های میوه ای که مغز نداشته باشند
آنقدر خوب است که مغزت را از دست می دهی .
نه ، همین حالا.
یک توپ می خواهم
یک میهمانی میخواهم
باشیرینی های صورتی نارگیلی
ویک میلیون بادکنک .
ومیمون هایی که ادا واطوار در بیاورند
همین حالا این ها را به من بده .
امروز را می خواهم . فردا را می خواهم .
می خواهم بر سرم بگذارمشان
مثل گیسوی بافته ای در میان موهایم . ونمی خواهم آنها را با کسی شریک شوم .
یک میهمانی می خواهم
با اتاق هایی پر از کسانی که می خندند.